خانه
ام دستم بگیر
من
در این مهنت سرای بیکسی
باهمه
بیگانه ام دستم بگیر
دستم
بگیر که زار و خستم
مست
و خراب و دل شکستم ...
ساقی
باز کن می خانه را
پر
شده پیمانه عمر
پر
شده پیمانه عمر
«جغرافیای من کجاست
گفتمش
بين ما و حضرت دوست
بــازگو
از كجـ ـاست تا به كجـ ـا ؟
گفت
برداشتن زخود قدمي
گام
ديگر نهاده بر دو ســـرا
سومين
گام بر در معشوق
اين ره، اين منزل، اين سر، اين سودا!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر