برای
جوانانم .. باز هم گریه می کنم .
چه
کسی می گوید اشکهای بی دریغ من دوای دردم نیست ؟
این
قطره هایی که می ریزند . دردانه های دل غمگین منند که می ریزند .
چگونه
بخندم که شکوفه های سرزمینم هر روز به بهانه ای پرپر می شوند؟
دیگر
حوضی نیست که پر از ماهی های قرمز زندگی باشد . دیگر آبی نیست که حوضی باشد
............ فرشهایم را فروخته ام برای لقمه نانی . قالی های چه کسی را می تکانی برای
سیر کردن شکم بچه هایت ؟ برفی نمی بارد ...
پاروهایت
را چوبه ی دار نموده و حلق آویزت می کنند .
مرگ
بهتر از زندگی بی رویاست .........
بر
خیز برخیز تا با من ما شویم و حقمان را بستانیم و رویایمان را رنگ عشق بزنیم .
حقت
را نمی شناسی . نا حقان آنرا سند ملک پدرشان کرده اند و چهار نعل بر تو و آنچه داشتی
و دیگر نداری .
می
تازند ...................... چشمهای توسن شان را می بندیم و افسارش را به دست می گیریم .
خدا
را شکر هنوز دستهایمان توان دارد و پاهایمان . سالم است .
شهین مهین فر مادر شهید عاشورا امیرارشد تاجمیر
دوست عزيز سلام
لطفا آدرس
تلگرام من را به دوستانت بده كه عضوتلگرام انها شوم .ممنون از شما .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر