از دل نوشته مادر امیر ارشد
ششم
دی ماه
...................
برای
پسر مبارزم . امیر ارشد تاج میر
به
تو گفتم : از ایران برو
گفتی
: کجا
گفتم
: هر جایی غیر از اینجا
گفتی
: با دلم چه کنم ؟ هیچ جا وطن نمی شود
گفتم
: هر کجا آزادی باشد آنجا وطن است و وطن دل . دل درون قفس چه سود ؟
گفتی
: اینجا را آزاد می کنیم
گفتم
: چگونه
گفتی
با یاری هموطنانم . همزبانانم . همدردانم
گفتم
: آنها در لاک خود فرو رفته اند
گفتی
: آن لاک سپری است برای روز موعود
گفتم
: تنها سپر کافی نیست . شمشیر می خواهد
گفتی
: خون می دهیم اما خون نمی ریزیم / جان می دهیم اما جان نمی گیریم
ما
با همیم و در کنار هم به شمشیر نیازی نیست . ایران را دوباره می سازیم
امروز
تو به قولت عمل نموده ای .< جان داده ای و خون داده ای
اما
هموطنانت / همچنان در لاک خود فرو رفته اند
زیر سپری
بدون شمشیر . برای روز موعود
با ما در تلگرام
دنبال كنيد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر