۱۳۹۴ فروردین ۱۰, دوشنبه

زنان ايران، يك قرن مبارزه براي برابري(قسمت نهم )تبعيض جنسي سنگ بناي انديشه بنيادگرايي اسلامي



زنان ايران، يك قرن مبارزه براي برابري(قسمت نهم )تبعيض جنسي سنگ بناي انديشه بنيادگرايي اسلامي


تفكر خميني و مرتجعان بنيادگرايي كه پيرو او هستند در مناسبات بين انسانها مرزبندي جنسي را مهمترين مرزبندي ميشناسد. براي روشن شدن مسأله يك مثال ميزنيم. صرفنظر از تفاوتهاي تاريخي و محتوايي در اين مثال، هم چنان كه سنگ بناي فاشيسم هيتلري، برتري نژادي است، تفكر و فرهنگ بنيادگرايي نوع خميني نيز بر مرزبندي و تبعيض جنسي استوار است.
به اين معني كه اگر اينها روزي از هژموني و حاكميت ازلي و ابدي مرد بر زن، دست بردارند، ديگر تغيير ماهيت داده اند و خودشان نيستند و نميتوانند اين نظام سياسي را داشته باشند. در ارزشها و ارزش گذاريهاي آنها، از پرهيزكاري و ثواب گرفته تا گناه و عذاب، نظرگاه جنسيت و مرد سالاري نقش محوري دارد و مقدم است.
بلحاظ نظري، بنيادگرايي اسلامي پايه را تفاوت دو جنس ميداند و از آن نتيجه ميگيرد كه جنس برتر مرد است و زن برده يي است در خدمت مرد. بنيانگذار اين رژيم، خميني، در كتاب تحريرالوسيله اش نوشته است »زنان موجودات شروري هستند و اگر زني از فراهم كردن محيط مناسب جهت ارضاي همسرش خودداري كند، همسرش حق دارد كه او را كتك بزند و هر روز بر شدت كتك بيفزايد تا زن را وادار به تسليم كند
نظريه پردازان بنيادگرا در نهايت زن را انسان نميدانند، اگر چه تئوريسينهاي جديدترشان سعي دارند در اين مورد دوپهلو حرف بزنند. مثلاً مطهري، به نحوي متناقض، ميگويد:”زن و مرد در انسانيت برابرند ولي دوگونه انسانند، با دوگونه خصلتها و دوگونه روانشناسي“ ولي بلافاصله تأكيد ميكند كه” اين اختلاف ناشي از عوامل جغرافيايي يا تاريخي و اجتماعي نيست، بلكه طرح آن در متن آفرينش ريخته شده. طبيعت از اين دگرگونيها هدف داشته است و هرگونه عملي برضد طبيعت و فطرت، عوارض نامطلوبي به بار ميآورد. نظام حقوق زن در اسلام يعني از پايه، زن و مرد را دو نوع انسان كه متفاوت آفريده شده اند، معني و تفسير ميكند.“ رفسنجاني، رئيس جمهور اسبق رژيم ايران برتفاوت اندام و نيروي بدني، در زن و مرد تأكيد ميكند و ميگويد:” در تمامي اين زمينه ها، مردها تواناترند و اندازة مغز مردها بزرگتر است. اين اختلافات در سپردن مسئوليتها، تكاليف و حقوق مؤثر واقع ميشود.“
خطر فراموش شدن تفاوتهاي فيزيولوژيك زن و مرد يك نگراني موهوم است. خطر واقعي كه در طول تاريخ عمل كرده است، تأكيد بر اين تفاوتها بعنوان پاية نظري تبعيض جنسي است. مطهري،براساس تفاوتهاي زن و مرد، اين نظر را تأييد ميكندكه »برتري روح مردان بر زنان چيزي است كه طراح آن طبيعت ميباشد، هر قدر خانمها بخواهند با اين واقعيت مبارزه كنند، بي فايده خواهد بود. خانمها بعلت آنكه حساستر از آقايان هستند، بايد اين حقيقت را قبول كنند كه به نظارت آقايان در زندگيشان احتياج دارند
در اين انديشه، حق طلاق مختص مرد است و توجيه و تئوريزه ميشود.
مطهري ميگويد: »مرد است كه اگر زن را از دست ندهد و نسبت به او وفادار بماند، زن نيز او را دوست ميدارد و نسبت به او وفادار ميماند. بنابراين طبيعت كليد فسخ طبيعي ازدواج را به دست مرد داده است .در اين ديدگاه زن اعتمادش را از مرد ميگيرد و براي جلب اعتماد او همه كار ميكند. جسم، عاطفه و اساس هويتش از آن مرد است و به او شناخته ميشود.»
از نظر مجاهدين، اين، يك انديشة ضدتوحيدي است كه در آن مرد براي زن در جاي خدا مينشيند.  اين ديدگاه ضد اسلام است. زيرا در اسلام و منطق قرآن جوهرة انسان در تفاوتهاي فيزيولوژيكي يا جنسي و نژادي و قومي نيست بلكه دركاركردهاي ويژة انساني، يعني آگاهي، آزادي و مسئوليت پذيري است و به همين دليل، هيچ تفاوتي در حقوق، مسئوليتها و تكاليف، بين زن و مرد وجود ندارد. اين واقعيت اسلام است اما بنيادگرايان چنين تفسير و برداشتي از اسلام را ارائه ميدهند.اين تفسير، پس از به حاكميت رسيدن بنيادگرايان در ايران، از محدوده نظري بيرون آمد و لباس قانون پوشيد و رسماً در مقياس يك جامعه بزرگ، به اجرا گذاشته شد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر