۱۳۹۳ اسفند ۲۲, جمعه

زنان ايران، يك قرن مبارزه براي برابري(قسمت ششم )



زنان ايران، يك قرن مبارزه براي برابري(قسمت ششم )
وقتي شاه اصلاحات ارضي را عرضه كرد، در اين برنامه حق راٌي براي زنان گنجانده شد. زنان براي اولين بار در سال 1963 بعنوان نمايندگان مجلس انتخاب شدند. در همين سال، اولين زنان به نمايندگي مجلس انتخاب شدند و يك فراخوان دولتي به زنان اجازه داد كه بعنوان قاضي و دادستان در قوه قضائيه مشغول بكار شوند. پنجسال طول كشيد تا زنان درسال 1968 وارد قوه قضائيه بشوند. از آن تاريخ، زنان بعنوان نيروي كار ارزان وارد سيكل فعاليت اقتصادي شدند. قانون حمايت خانواده كه براي تسريع شركت زنان در نيروي كار در سال 1967تدوين شده بود، در حق مطلق مردان براي طلاق تجديدنظركرد. دومين مرحله از اين قانون كه در سال 1975 تدوين گرديد، حق مساوي در طلاق، سرپرستي بچه و حل و فصل اختلافات مالي حول ازدواج و حق محدود سرپرستي را به زنان داد و سن ازدواج براي دختران به 18 افزايش يافت. اين قانون همچنين حق مساوي را به زنان در عدم شركت در كارهايي كه مناسب نميدانستند را داد و تعدد زوجات را نيز محدود كرد.
اما همه اين رفرمها نقش بسياركمي در برابر ساختن زنان در جامعه با  مردان ايفا كرد. فراتر از اين، اين رفرمها با توجه به سطح آگاهي در جامعه ايران احتناب ناپذير بودند، جامعه اي كه درهاي آن به روي نفود غرب بدليل حضور هزاران نظامي و غيرنظامي آمريكائي و خارجي و مسافرت قابل توجه توسط خانواده هاي مرفه تر و قشر تحصيل كرده  به خارج  باز شده بود.
براي اكثريت جامعه و بخصوص قشر محروم و زنان در مناطق روستائي، اوضاع تغييري نكرد. در حاليكه شاه ادعا ميكرد كه ايران در آستانه تمدن بزرگ است، در سال 1976، تنها 26% زنان كه در مناطق شهري زندگي ميكردند و 3/4% زنان در مناطق روستائي باسواد بودند. درمقايسه اين ارقام براي مردان به ترتيب 49% و 13/7% بود. در همان سال 23% مردان بيكار بودند. اين رقم براي زنان 87/5% بود.  براي هر دوهزار مرد يك دكتر وجود داشت. براي زنان اين رقم يك دكتر براي هر هشت هزار زن بود. در مناطق روستائي، براي هر 20هزار مرد و هر 55هزار زن يك دكتر وجود داشت.
در پهنه سياسي، رژيم شاه احزاب سياسي جدي را از صحنه حذف كرد. احزاب سنتي رفرميست كه حوزه فعاليتشان كار در چارچوب وضعيت موجود بود، عمدتاً به سازش كشيده شده بودند. ديگر گروهها نيز به دليل همكاريشان با دربار بي اعتبار شده بودند. در نتيجه، بجز صحنه هاي فعاليتي كه تحت كنترل دولت بود، زنان جائي براي مطرح كردن مسائل مبتلابه خود و يا فعاليت سياسي نداشتند. اين اوضاع باعث شد كه برخي روشنفكران جوان تر ايراني راه خود را از احزاب سنتي رفرميست جدا كنند. دو جريان اصلي اپوزيسيون در اواسط سالهاي دهده 60 ميلادي ظاهر شدند كه فعاليت هاي سياسي قشر روشنفكر و تحصيل  كرده ايراني و به ويژه جوانان طي يك دهه بعد حول اين دو سازمان شكل گرفت.
اولين جريان، ماركسيست ها بودند كه گروه پيشتاز در ميان اين جريان، سازمان چريك هاي فدائي خلق ايران بود كه بعنوان يك سازمان بومي و مستقل ماركسيست ايراني در سال 1970  مبارزه مسلحانه عليه رژيم شاه را شروع  كرد. دومين گروه، سازمان مجاهدين خلق ايران بود كه توسط سه فارغ التحصيل دانشگاه تهران تاٌسيس شد. بنيانگذاران و كادرهاي بالاي مجاهدين كه مسلمان شيعه بودند، فعاليت خود را در سال 1965 با يك بررسي 6 ساله درباره زمينه هاي مختلف آغاز كردند. آنها يك رساله درباره وجود، تاريخ، انسان و اقتصاد تدوين كردند. آنها همچنين تفسير خود از قرآن، نهج البلاغه و مسائل  سياسي روز را ارائه  دادند.
آنچه مجاهدين را از سايرگروهها و محافل مذهبي آن دوران متمايز ميساخت، برخورد آنها با مسئله حقوق زن بود. با استناد به قرآن و عملكرد هاي پيامبر و امامان شيعه، مجاهدين تاّكيد بر برخورد مساوات گرايانه اسلام تاٌكيد كرده و تبعيض جنسي را نفي ميكردند. اين  براي روشنفكران و جوانان جذابيت زيادي داشت ولي به ويژه براي خانواده هاي مسلمان انگيزاننده بود. اگر چه  براي زنان پيدا كردن و همكاري با اين سازمانهاي مخفي بسيارمشكل بود، اما تعدادي از اين زنان زندگي مخفي در پيش گرفته و با مجاهدين شروع به فعاليت كردند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر