۱۳۹۴ فروردین ۷, جمعه

زنان ايران، يك قرن مبارزه براي برابري(قسمت هشتم ) زمينة ظهور بنيادگرايي





زنان ايران، يك قرن مبارزه براي برابري(قسمت هشتم )
زمينة ظهور بنيادگرايي
ايران كشوري است با وسعتي سه برابر فرانسه و جمعيتي حدود ٧٠ ميليون، كشوري با  98 درصد مسلمان و اكثريت شيعه. ولي آنچه موقعيت ايران را برجسته ميكند قبل از هر چيز تأثيرگذاري فرهنگي و سياسي آن در جهان اسلام ميباشد. چرا كه ايران نقش تعيين كننده و يگانه يي در شكل گيري تمدن اسلامي در سدههاي اولية ظهور اسلام داشت و همواره در سمتگيريهاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي جهان اسلام اثرگذار بوده است. بيجهت نيست كه رژيم آخوندي رسما ًاز ايران به عنوان ام القُراي اسلامي نام ميبرد.
محمدجواد لاريجاني، از نظريه پردازان ولايت فقيه، تصريح ميكند: ما موقعيت بسيار بزرگي در جهان اسلام داريم. هيچ كشوري جز ايران نميتواند جهان اسلام را رهبري كند. اين يك موقعيت تاريخي است. آرزوي به دست آوردن «رهبري جهان اسلام»، همان توسعه طلبي ارتجاعي و روياي احيا امپراطوري و خلافت قرون وسطايي تحت نام اسلام در جهان است كه يكي از اجزا تفكر بنيادگرايي محسوب ميشود. در يك نگاه تاريخي سابقة قشري گري وتحجر و برداشتهاي انحرافي از اسلام به ١٤٠٠ سال قبل يعني به چند دهه بعد از ظهور اسلام برميگردد و در تاريخ معاصر و قرن بيستم هم، جريانهاي بنيادگرا در نقاط مختلف جهان اسلام ظهور كرده اند. البته به صورت جريانهاي منزوي و ضعيف بوده اند. ولي بنيادگرايي اسلامي كه امروز ما از آن صحبت ميكنيم با روي كار آمدن خميني در سال ٥٧ در ايران به وجود آمد و به اتكا يك حاكميت سياسي آنهم در كشوري به اهميت و بزرگي ايران، شروع به اثرگذاري در سطح منطقه و در كل جهان نمود. بنابراين اگر چه اين پديده از قبل آثار و جريانها و تشكلهايي داشته اما مثل وضعيت كنوني كه ناشي از روي كارآمدن خميني از ٢٥ سال پيشاست، نبوده است.
بنيادگرايي اسلامي معاصر مبتني بر نظرية »ولايت فقيه « است كه توسط خميني دركتاب »حكومت اسلامي» تدوين شد.
خميني در اين كتاب تصريح ميكند كه »ولايت فقيه مثل جعل قيم براي اطفال است. قيم ملت با قيم صغار از لحاظ وظيفه و موقعيت هيچ فرقي ندارد « با اين نظريه خميني يك رژيم قرون وسطايي را در ايران تأسيس كرد كه به زودي محرك و پشتيبان بنيادگرايي در همه كشورهاي مسلمان شد. منظور از بنيادگرايي، نه واقعيت اسلام است و نه حتي تلقي ارتجاعي از اسلام،  بلكه يك جريان قر ن وسطايي با ويژگيهاي سركوبگري، انحصارطلبي، صدور تروريسم، قشريگري و زن ستيزي است كه درصدد است حكومت ولايت فقيه را به همة جهان بسط و توسعه بدهد.
امروز موج فزايندة تروريسم و كشتار و ويرانگري بنيادگرايي اسلامي، خطر آنرا براي همه رهآوردهاي تمدن و جامعه بشري به همگان نشان  ميدهد. اما تهديدي كه از جانب آن متوجه زنان و دستاوردهاي جنبش برابري شده به مراتب بزرگتر است و پيامد وخيمي براي كل جامعة بشري دربردارد . زيرا مسير پيشروي اين نيروي عقب گرا  در بنيادهاي ايدئولوژيكي آن، از زن ستيزي ميگذرد. آنها به نام اسلام برابري زن و مرد را نفي ميكنند. 
اين بلاي شوم از حدود سه دهه پيش تأثير ويرانگر خود را بر هستي اجتماعي و سياسي تمام مردم ايران و به ويژه زنان وارد كرده و در سالهاي اخير ساير كشورهاي اسلامي را در نورديده است. بنيادگرايي براي تحميل و تحكيم خود، گسترده ترين و ضد انساني ترين شيوه هاي سركوبي عمومي و زن ستيزي را بكار ميبرد.  اين جريان براي زن ارزش انساني قائل نيست. از نظر اقتصادي و اجتماعي بطور رسمي زنان را نصف مردان اعلام ميكند و در پهنة سياسي صلاحيت زنان را در امر رهبري، حاكميت و قضاوت، مطلقاً نفي كرده است.
خميني درسال ١٣٤١ دادن حق رأي به زنان را منشأ فاسد كردن جامعه ميدانست. با همين ديدگاه بود كه آخوندها در آغاز انقلاب ايران درسال ٥7 ، عوامل اوباش خود را بجان زنان روسپي انداختند، خانه هاي آنها را آتش زدند و خودشان را كشتند و سنگسار كردند. از نظر آنها اين بالاترين ثواب و مؤثرترين و ارزشمندترين شيوة پاكسازي اجتماعي بود.
مرتجعان حاكم بر ايران كه منشأ بنيادگرايي اسلامي هستند، با برقراري مناسبات شنيعي نظير مجاز شمردن چند همسري يا رواج ازدواج موقت، در عمل بازار فحشا را شكل داده و زن ستمزده را قرباني كرده اند .آپارتايد جنسي نيز سركوبي زنان و انواع تبعيضها نسبت به آنان را سيستماتيك كرده است.
سؤال اساسي در مورد اين ستمهاي فاجعه بار اين است كه هدف بنيادگرايان از به كاربستن آن چيست؟آيا ميخواهند برداشت ارتجاعي خود از اسلام را جا بيندازند؟
تجربه ايران در دوران حكومت آخوندها به روشني نشان ميدهد كه هدف اصلي آنها حفظ حكومت بوده و هست. زن ستيزي، ديناميسم سركوبي عمومي براي بقاي استبداد مذهبي است. بنابراين لازم است به آنچه سنگ بناي تفكر بنيادگرايان را تشكيل ميدهد، توجه كنيم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر