۱۳۹۴ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

مخمصه و تهديد واقعي رژيم از زبان راسپوتين نظام ترس روحاني از جوانان و زنان؛ چرا؟



مخمصه و تهديد واقعي رژيم از زبان راسپوتين نظام
ترس روحاني از جوانان و زنان؛ چرا؟
«شل نيست پايش شكسته است يورش بياوريم 
»
آخوند حسن روحاني راسپوتين نظام ، روز شنیه 25 آوریل در دیدار با سركردگان و كارگزاران نیروی سركوبگر و ضد مردمي انتظامی، به یکی‌ از مهمترین چالش‌های اجتماعی و سیاسی رژيم و رفتار شنيع و ضد انساني و ضد ايراني نیروهای انتظامی‌-امنیتی با مردم ايران در سطح خیابان‌ها و اماکن عمومی‌ پرداخت و درماندگي و ناتواني و شكست رژيم در سركوب مردم تحت نام اسلام را بالا آورد. وي با اشاره به خشم و کین مردم از رژیم و سرکوبگریهای نیروی انتظامی گفت: «یکی از چیزهایی که مردم را عصبانی می‌کند، گاهی ممکن است از پلیس هم عصبانی شوند، این است که اولویت مراعات نمی‌شود». اگر‌ چه روحانی در سخنان خود حرفی از حجاب و بدحجابی نزد، ولی با تأکید بر این‌که «مخصوصاً نسبت به جوانان و زنان… خیلی باید حواسمان جمع باشد…» آشکار کرد که منظورش اشاره به مواردی است که موجب بیشترین درگیری مردم با نیروی انتظامی می‌گردد.
آخوند روحانی با اعتراف به پرداخت بیش از ۱۰۰درصدی بودجه نیروهای نظامی و انتظامی گفت :ما حتی در سال 92 در سال93 به‌رغم همه مشکلات مالی که دولت داشت و شما می‌دانید ما هم در شرایط تحریمیم هنوز و هم قیمت نفت ما به نصف یا بیش از نصف تقلیل پیدا کرده است
... به‌رغم همه این مشکلات ما اگر بودجه برخی از دستگاههای اجرایی رو 90%، 92%، 95%، 87%، بودجه نیروهای مسلح رو 100% ما پرداخت کردیم ... در برخی بخشها بالای 100% پرداخت کردیم... . چرا برخی به ما ایراد می‌گیرند، میگن این دولت که بنا بود دولت حالا به تعبیر آنها دولت پلیسی نباشه، فضای امنیتی رو کم کنه، پس چرا بودجه نیروهای مسلح رو اضافه می‌کنه مخصوصاً در سال 94 که خوب یک رقم بسیار بالایی در بودجه نیروهای مسلح ما افزایش دادیم، به‌رغم مشکلات سال 94»..
راسپوتين نظام كه سي و چند سال يكي از بالاترين مقامات امنيتي و دستگاه سركوب و صدور بحران و ترور رژيم بوده است گفت: «منکر اصلی‌» در جامعه فقر و بیکاری است، در حال حاضر به چند «فرع» چسبیده‌ایم و فکر می‌کنیم همه منکر و معروف آنها هستند. مردم از این‌که اولویت‌ها در برخورد با جرائم رعایت نمی‌شود ناراحتند، چراکه منکر اصلی‌ در جامعه فقر، بیکاری، فساد و ریا است و مواد مخدر و بحران خانواده نیز مهمترین آسیب‌های اجتماعی هستند.
آخوند روحاني در ادامه سخنانش گفت «پلیس موظف به اجرای اسلام نیست بلکه وظیفه پلیس اجرای قانون است و اگر غیر از این باشد، در مخمصه فکری قرار گرفته و مردم را نیز گرفتار خواهیم ساخت
روحاني ترس و وحشت رژيم از تهديد واقعي كه همانا خشم و نارضايتي جامعه است را تحت عنوان تفكيك "تهدید فرضی‌ و خیالی" از "تهدید واقعی‌" نشان داد و گفت " تهدید فرضی ممکن است تهدید واقعی درست کند، زیرا عکس‌العمل در برابر تهدید خیالی، به تهدید واقعی مبدل می‌شود و پلیس باید به این مسأله مهم توجه کند."
سؤال این است که چرا روحانی این حرفها را می‌زند؟ چرا دوباره تکرار می‌کند: «منکر اصلی در جامعه فقر و بیکاری و فساد است» و این‌که «به دو تا فرع کوچک اسلام چسبیده‌ایم» را زیر سؤال می‌برد؟
اظهارات روحانی در حالی است که آخوند موحدی کرمانی نماینده خامنه‌ای در نمایش جمعه (28فروردین) تهران، بدحجابی را یک مسأله امنیتی خواند و گفت که «بدحجابها… علناً دارند به نظام دهن‌کجی می‌کنند»، بنابراین اولاً روشن است که اظهارات روحانی بار دیگر فتیلة جدال دو باند را بالا می‌کشد؛ ثانیاً حرفهای روحانی مثل همیشه با شیادی خاص او که می‌کوشد یک چهره به‌اصطلاح معتدل از خود ارائه دهد، آمیخته است؛ اما فراتر از این هر دو ملاحظه به نظر می‌رسد که نباید آن را صرفاً در چارچوب جنگ و رقابت دو باند یا سفیدکاری روحانی دید؛ به‌نظر می‌رسد نگرانی و وحشت روحانی واقعی بوده و عطف به شرایط خطیر و شکننده کنونی رژیم است و او نگران از سرنوشت کلیت نظام ناگزیر این اعترافها را به زبان رانده است.

روحانی اشارات کاملاً آشکار و صریحی به وضعیت انفجاری جامعه داشت؛ آنجا که به عصبانیت مردم از نیروی انتظامی اشاره کرد و به سطح و مدار این به‌اصطلاح «عصبانیت»، تحت این عنوان که «باب شهادت برای نیروی انتظامی، از خیابان تا لب مرز هنوز هم‌چنان گشوده است» اعتراف نمود. به راستی هم کمتر روز و هفته‌یی است که مزدوران نیروی انتظامی آماج خشم و کین مردم قرار نگیرند و به سزای خود نرسند. علامتی آشکار از طغیان توده‌های به جان آمده که تن به حاکمیت نمی‌دهند. همان وضعیتی که روحانی از آن به‌عنوان «تهدید واقعی» یاد کرد و سعی کرد مزدوران سرکوبگر را شیرفهم کند که «وقتی شما یک جایی که تهدید فرضی و خیالی است وارد می‌شوید، (مردم) را وادار می‌کنید به مقابله، آن وقت تهدید واقعی می‌شود».
اما اظهارات روحانی، به‌عنوان رئیس‌جمهور رژیم آخوندی، سراپا با ماهیت و موجودیت فاشیسم دینی حاکم در تناقض است؛ هم‌چنان که تلاش او برای مرز کشیدن بین «اسلام» و «قانون»، آن هم در چارچوب رژیمی که تمام موجودیتش بر سوءاستفاده از مذهب و اسلام و دجالگری مذهبی بنا شده، مسخره، شیادانه و محکوم به شکست است. آیا روحانی نمی‌داند که این رژیم قادر نیست بدون استفاده از مذهب به‌عنوان روکش جنایاتش، حتی یک روز سر کار بماند؟ آیا وقتی می‌گوید «منکر اول فقر و بیکاری است»، می‌تواند به این تناقض پاسخ دهد که پس این همه اعدام، 85 اعدام فقط طی یک هفته برای چیست؟ آیا می‌تواند بگوید که در این صورت چرا خود او و همه آحاد باند او و دولتش حتی یک کلمه درباره این اعدامهای جریان‌وار که از هنگام روی کارآمدن او دو برابر شده، لب از لب باز نکرده‌اند؟! کما این‌که روحانی نمی‌تواند به این تناقض جواب دهد که چگونه از یک طرف، ژست مخالفت با مزاحمتهای نیروی انتظامی را می‌گیرد، اما از طرف دیگر به پروار کردن مداوم آن و اختصاص بیش از صددرصد بودجه مصوب به این ارگان و دیگر ارگانهای سرکوبگر اعتراف می‌کند؟
اما روحانی با بیان این سخنان، به بن‌بستی که رژیم در سرکوب گرفتار آن است، اعتراف می‌کند. نه فقط روحانی، بلکه خامنه‌ای و تمام سران رژیم می‌دانند که این سرکوبها و اعدامها، چه آتشفشان عظیمی از خشم و کین را در بطن جامعه به ستوه آمده ایران، تدارک دیده است و می‌دانند که این انبار باروت روزی دیر یا زود منفجر می‌شود، اما در عین‌حال برای ادامه حکومتشان جز سرکوب و اعدام هیچ راه و چاره دیگری نمی‌بینند.
سؤال آخر این‌که در حالی که رژیم با بحرانها و معضلات استراتژیکی هم‌چون موضوع هسته‌یی و قضیه یمن دست به گریبان است، چرا روحانی روی بحران اجتماعی دست می‌گذارد؟

پاسخ این است که ریشه و آبشخور سایر بحرانهای رژیم، از بحران اتمی تا بحران منطقه‌یی، بحران اجتماعی است و ناشی از این واقعیت است که چون رژیم هیچ پایه و پایگاهی در میان مردم ندارد، این چنین برای به دست آوردن بمب اتمی خود را به آب و آتش می‌زند؛ هم‌چنان که به همین دلیل، سراغ «عمق استراتژیک» می‌رود تا شاید نقطه اتکایی در بیرون از مرزها، برای خودش ایجاد کند؛ اما هنگامی که در آن زمینه‌ها هم سرش به سنگ می‌خورد، موج آن شکستها و آن بحرانها هم به خودش و به درون جامعه برمی‌گردد و فضای جامعه را بیش از پیش انفجاری می‌کند و پایه‌های رژیم را به لرزه درمی‌آورد و به نوبه خود شکافهای درون رژیم را عمیق‌تر می‌کند و رژیم را به سمت آنچه که رفسنجانی آن را «سراشیب» می‌نامد، سوق می‌دهد. البته بر کسی پوشیده نیست که منظور از «سراشیب» چیست!
يك ضرب المثل كردي مي گويد: « شل نيه لاقي شكياوه ورن»! ترجمه آن اين است كه شل نيست پايش شكسته است روي بياوريم. اين وضعيتي است كه رژيم در آن گرفتار آمده است و اين بيانگر شكست و عقب نشيني رژيم و ضعف و زبوني و نگراني اش از اعتراضات اجتماعي است. با تهاجم و تعرض هاي پي در پي با بيان مطالبات و بي عدالتي ها و پيشروي گام به گام ولي پيوسته اين غولي كه شاخش شكسته و پايش نيز سخت آسب ديده را از پاي در بياوريم. هرفرصت و هر مكاني را براي تجمع و اعتراض از دست ندهيم. بايد دستانمان را به هم بدهيم و با آنها پلي بسوي پيروزي بسازيم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر